بهمن دانایی -دبیر انجمن صنفی صنایع قند و شکر

آدمي در هر منصب و مقام، با هر ميزان از ثروت و دارايي و در هر جايي كه باشد، زندگياش فراز و فرود دارد و اگر جز اين بود و باشد عجيب خواهد بود. آدمي در همين فراز و فرودهاست كه تجربه ميآموزد، درس مي گيرد و شناختش نسبت به خويش، نسبت به جامعه و جهان افزايش يافته و كامل مي شود. آدمي در هر دورهاي از زندگياش روزهاي خوش دارد و روزهاي ناخوش و سال 1395 نيز براي شهروندان ايراني چنين بود و چنين نيز خواهد بود.

انسان پيش و بيش از آنكه مهندس يا پزشك باشد، كارفرما باشد يا كارگر، وزير باشد يا كارمند ساده يك اداره دولتي، تهيدست يا ثروتمند باشد، انسان است. آدم در ذات و در پنهانترين ژرفاي وجودش چيزهايي دارد كه از او جدا نخواهد شد و تا روزي كه نفس مي كشد و زنده است با او هستند. شايد روزگاري از راه برسد كه آدمي آنچه در ذات و نهانش نهفته است را به هر دليل كمرنگ كند و ناديده بگيرد اما آن ويژگيها روزي سر برمي آورد و آدمي را به آدميت خويش برمي گرداند.

آدميان در هر عصر و دورهاي و در هر سرزمين بدون چون و چرا دلاور بودن و شجاعت همنوعان خويش را به مثابه ويژگي دوست داشتني قبول دارند و به دلاوران احترام ميگذارند. اما آدميان ترسوها و جبونها را دوست ندارند و آنها را نكوهش مي كنند. انسان در هر شرايطي دلداده و دلبسته عدالت است و از بيعدالتي و نابرابري رنج ميبرد و از كساني كه عدالت را قرباني كنند بدشان ميآيد. از ويژگي ديگر آدميان با هر جنس و رنگ، مقايسه گري است. آدمي هماره امروز خويش را با ديروزش، امروزش را با امروز همتايش در محل كار، با برادر و يا دوستش مقايسه ميكند و از اين مقايسه  ها درس مي گيرد و مي آموزد. انسان عادت دارد از روزگار سپري شده خويش و جامعه اش نيز درس بگيرد و از تاريخ به مثابه يك آموزگار بزرگ بياموزد كه كدام كار خوب يا كدام كار بد است. صنعتگران، كارمندان دولت، مديران سياسي و اقتصادي دولتي و حكومتي و... ضمن اينكه از روزگار و تاريخ درس مي گيرند، خود نيز در معرض داوري قرار دارند. 

از ويژگي ديگر آدمي اين است كه حقيقت ناب هر رخدادي را در ذهن و قلب خويش مي فهمد و برايش اهميت دارد كه حقيقت را آنطور كه ميبيند بر زبان آورد و به اطلاع ديگران برساند. آدمي تمايل دارد از كساني كه احساس ميكند به هر دليل با بيمهري و درشتي روزگار و آدميان مواجه شده است همدردي كرده و تا جايي كه نيرو دارد اين بيمهري رخ داده را به اطلاع برساند. بدون اين همدرديها و بدون بيان واقعيتها و حقگوييها، چه چيزي هست كه ژرفاي دل و ذهن آدمي را در نهان و پيدا، شاد و سرخوش كند؟ دوستان و همكاران و خانواده بزرگ صنعت قند و شكر ايران نيز از آنچه در سطور بالا نگاشته شد بيرون نيستند و در بطن و متن آن مفهوم و مصداق ها جاي دارند. خانواده ارجمند و سختكوش صنعت قند و شكر در سال 1395 همانند همه سالهاي عمر خود تلخ و شيرينهايي را تجربه كردند و از اين فراز و فرودها براي سالهاي پيش رو بهره خواهند برد. رشد بيوقفه، مستمر و هدفمند توليد داخلي قند و شكر به مثابه هدف استراتژيك خانواده بزرگ صنعت اصيل و قديمي شكر آرزويي بود كه لباس عمل پوشيد و موجي از خرسندي با خود براي ما و ايرانيان همراه داشته است. بدون ترديد اين رخداد بزرگ كه با ايستادگي و پايداري وزير محترم جهاد كشاورزي و همكارانش محقق شد از شيرينترين روزهاي تاريخ اين صنعت به حساب ميآيند. اما ناكامي در بهره برداري از اين ميوه شيرين از سوي كارخانه ها، از ناراحتي هاي صنعت است. در حالي كه توليد به بهره ورترين روزها رسيده است اما سياستهاي نادرست برجاي مانده از سالهاي قبل و يك گروه عجيب موجب شد شيريني اين كاميابي به كارخانه ها نرسد.  در سال 1395 اما برجام به مثابه يك نقطه عطف كه مي توانست زندگي اقتصادي و اجتماعي ايرانيان را دگرگون كند نيز به دردسر افتاد كه بايد آن را از رخدادهاي نه چندان شيرين تلقي كرد. در سال 1395 شاهد كاهش نرخ تورم و تثبيت نسبي نرخ دلار به مثابه دو عامل مهم در اقتصاد كلان بوديم كه خوشي ها و ناخوشي ها به همراه داشت.

 يك رخداد غم انگيز 
در یادداشت هاي پيشين يادآور شدم كه برخي مقوله ها شريف و تحسين برانگيزند و اين مقوله ها همانهايي هستند كه شعاعي از آنها بر ذهن و دل هر آدم به معناي آدم اصيل مي تابد و چشم و دل او را روشن نگه مي دارد. يكي از ويژگيها و مقوله هاي شريف حقيقت بيني و بيان حقيقت ها در شرايط سخت و دشوار است. حقيقت خواهي گوهر گرانبهايي و از مقوله هاي ارجمند جامعه انساني به حساب مي آيد و حقيقت گويي اين گوهر گرانبها را كامل مي كند. واقعيت اين است كه داستاني تلخ رخ داده در باره واحد بزرگ و ملي شركت توسعه نيشكر و صنايع جانبي خوزستان يك رويداد غم انگيز سال 1395 بود. بيان تشريح آنچه در اين واحد بزرگ در حال تكوين است از يك جهت نشان دادن همدردي با مجموعه مديران زحمتكش ايراني است كه در سخت ترين روزگار اقتصاد ايران با سختكوشي و مدارا اجازه ندادند كه چرخهاي صنعت از كار بيفتد و از سوي ديگر بيان يك واقعيت درباره مديريت همكار گران سنگمان آقاي مهندس نسيم صادقي است.

پيش از آن كه در اين باره نكاتي را يادآور شوم خالي از لطف نيست، همان طور كه در شروع اين نوشته تصريح شد از تاريخ اين سرزمين درس بگيريم تا اهميت مقوله را بيشتر درك كنيم. علاقمندان به تاريخ صنعت قند و شكر يادشان مي آيد كه تا پيش از سال 1356 صنعت قند و شكر ايران را مجموعه اي از كارخانه هاي قند كه مواد اوليه آنها چغندر بود در پهنه اين سزمين شكل داده بودند. اين كارخانه هاي قند كه موتور توسعه مناطق محروم ايران بودند از سال 1310 به بعد به مرور راه اندازي شده بودند اما در سال 1356 بود كه دومين كارخانه نيشكري ايران و بزرگترين كارخانه قند جهان كه از نيشكر به عنوان مواد اوليه استفاده مي كرد در خوزستان راه افتاد.
ساعت پانزده و سي دقيقه روز بيستم اسفندماه 1356 بود كه مهندس نادر حكيمي مديرعامل كشت و صنعت كارون گزارش اجراي اين طرح را به اطلاع مقام هاي ارشد آن روزگار داد و كار بزرگترين كارخانه قندسازي از نيشكر در دنيا شروع شد. در حالي كه موجي از خرسندي و خوشحالي در ميان شهروندان خوزستاني پديدار شده بود كشت و صنعت كارون توليد را آغاز كرد. شوربختانه اين بزرگترين كارخانه قند از نيشكر در اواخر دهه 1350 و شروع دهه 1360 با چند تنگنا مواجه شد. تنگناي نخست شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود كه كار توليد را سخت و از حالت تعادلي خارج مي كرد كه البته قابل تحمل بود. پديده بدتر از جنگ نگاه عجيب به يك كارخانه ملي و دولتي از سوي سياست ورزان بود كه به جناح سياسي هم منحصر نمي شود. يك نگاه ناكارشناسانه و نادرست نزد سياستمداران وجود دارد كه از هر دارايي ملي مي توان به نفع خود و گروه خود استفاده كرد. كشت و صنعت كارون نيز دچار پيامدهاي دهشتناك اين نگاه شد و هر گروه سياسي تلاش كرد با دخالت هاي بيجا و سياستزده مديريت آن را دراختيار گيرد و دوست و آشناي خود را در آنجا منصوب كند و از مزيتهاي اين انتصاب ها بهره برداري سياسي كند. اين رخدادهاي ناراحت كننده كه از دهه 1360 شروع و ادامه داشت موجب شد كه كشت و صنعت كارون به جاي اينكه مايه بركت شود به يك پديده دردسرساز تبديل شده و زيان انباشت شده 1600 ميليارد توماني آن موجب دردسر فراوان شود. كشت و صنعت كارون و هفت تپه اما تجربه خوبي بود تا يك طرح قديمي و بزرگ به نام طرح توسعه نيشكر و صنايع جانبي خوزستان كه به دليل وقوع جنگ امكان شروع آن تا اواخر دهه 1360 به تأخير افتاده بود به مرحله تأسيس و بهره برداري برسد. اين طرح بزرگ و ملي كه بزرگترين واحد صنعتي – كشاورزي بود به كمك برخي از مديران و با همت آنها از روزهاي سخت عبور كرده و به روزهاي روشن رسيد. بررسي و مطالعات طرح و تأمين منابع مالي كه از دوران رياست جمهوري آيت الله سيدعلي خامنه اي رهبر معظم انقلاب شروع شده بود و به زمان رياست جمهوري آيت الله فقيد هاشمي رفسنجاني رسيد كار سختي بود كه انجام شد. اين واحد بزرگ صنعتي – كشاورزي پس از يك دوره پر از فراز و فرود اما با مديريت مهندس نسيم صادقي وارد يك دوره كم تنش و پرثمر و با بهره وري بسيار بالا شد. مديران صنعت قند ايران كه در همه استانهاي كشور از جمله استان خوزستان حضور دارند شاهد تلاش خستگي ناپذير مديراني بودند كه به دليل برنامه ريزي خود چرخه اي اين واحد بزرگ را از سكون و ايستايي رها كرده و به محلي براي درآمد ملي و كاهش وابستگي ايران از شكر وارداتي تبديل كردند. بهره برداري 85 درصدي از ظرفيت 700 هزار تني 7 كارخانه شكر شركت توسعه نيشكر و صنايع جانبي خوزستان و بهره برداري از كارخانه هاي تكميلي مثل خوراك دام، توليد خمير مايه، كارخانه هاي MDF و سودآور كردن اين شركت بزرگ با استمرار مديريت دلسوز و كارآمد و باثبات ممكن شد. همه كساني كه از دور و نزديك شاهد تلاش خستگي ناپذير مديريت اين واحد بزرگ بودند يادشان مي آيد كه مهندس نسيم صادقي به مثابه يكي از مديران ارشد اين شركت و يكي از مديران صنعتي كه فقط كار مي كنند و تبليغ خويش را كنار گذاشته اند تا ميهن و سرزمين خود را آباد كنند تا چه اندازه بردبار و مداراجويانه در برابر سختيها ايستادگي كرده است. 
پرسش اين است كه چرا چنين كاميابي هايي نبايد ادامه يابد؟ چرا در حالي كه تجربه تلخ و ناراحت كننده كشت و صنعت كارون و هفت تپه زيانده شدن اين واحدها در برابر ديدگانمان بود و هست كاري را مي كنيم كه نبايد مي كرديم؟ آيا نبايد از تاريخ درس گرفت و راهي را كه مي دانيم آخر آن به بيراهه ختم مي شود، را نرفت و در مسير درست قرار گرفت؟ آيا دلمان براي هزاران كارگر و كشاورز و خيل عظيم افرادي كه خرج زن و فرزند خود را از محل كار در شركت توسعه نيشكر و صنايع جانبي خوزستان درمي آورند نمي سوزد و مي خواهيم با آنها همان كنيم كه بر سر كارگران و مهندسان و كاركنان كارون و هفت تپه آمد؟ آيا بايد از يك سوراخ دوبار گزيده شويم؟ آيا حفظ اشتغال در خوزستان و توسعه آن با تقويت مديريت كارآمد نبايد در صدر و كانون توجه همه مسؤولان قرار گيرد؟ كمك به توليد ملي را فداي مصلحت سياست ورزان كردن آيا نبايد تمام شود؟ آيا تمايل داريم كه با ايستادن چرخ هاي بزرگترين كارخانه هاي قند و شكر باز هم ضريب وابستگيمان به واردات شكر افزايش يابد؟ از ديد نگارنده و بسياري از كارشناسان صنعت قند كه سالهاي طولاني است كه از نزديك شاهد سختكوشي و برنامه ريزي كارآمد و مفيد و گرد آوردن سازماني بهره ور و منسجم از سوي مهندس نسيم صادقي بوده اند اين رخداد غم انگيزترين اتفاق سال 1395 بود. ولو اينكه ايشان را با هزاران خواهش بر مسند خود برگردانيم. آن افرادي كه تحريك كردند و با اين كار خود يك مدير نيرومند و يك واحد بزرگ صنعتي كشاورزي كه چشم و چراغ خوزستان بود را به روزهاي سخت كشاندند آيا در همين جا متوقف خواهند شد؟ تجربه تلخ زيانهاي انباشته در كارون و هفت تپه نشان مي دهد كه اين اتفاق اندوه بار در شركت توسعه نيشكر و صنايع جانبي نيز تكرار خواهد شد. كاش گوهر گرانبهاي حقيقت خواهي چراغ راه همه مسؤولان، سياست ورزان و مديران ملي و محلي بود و اين رخداد غم انگيز كام ما را تلخ نمي كرد.


کد خبر fb8e9d86e2c8475585b672437f7d13a2

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آراد ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۵/۱۲/۱۷
    0 0
    درود به شرافت و شجاعت تمامی دست اندرکاران و دلسوزان صنعت کشور شکر را به شیرینی و نمک را به شوری می شناسند اما نمی دانم چرا حقیقت تلخ است؟!