۰ نفر
۲۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۷
مهدی ملکوتی

این روزها کمبود نزولات جوی و به تبع آن کمبود آب ونحوه مصرف آن در بخش کشاورزی باعث شده عده ای آگاهانه یا نا آگاهانه تیشه به ریشه کشاورزی بزنند. این عده با طرح موضوعات دهان پر کنی چون "آب مجازی" و هم چنین استدلال های غلط درباره بهره‌وری پایین آب در بخش کشاورزی و به بهانه جلوگیری از هدر رفت آب، خواستار به حاشیه رفتن کشاورزی و تأمین مایحتاج کشور از طریق واردات شده اند. این درخواست نه تنها نشان از نا آگاهی این افراد دارد، بلکه حاکی از آن است که این گروه خیلی ساده انگارانه از کنار رابطه مستقیم و بسیار معنا دار بخش کشاورزی با استقلال ،آزادی و امنیت ملی عبور می‌کنند.
 افرادی که امروز مدعی هستند بخش کشاورزی ایران تنها قادر است برای ۳۵ میلیون نفر غذا تأمین کند یا واقعاً از ظرفیت ها و استعدادهای کشاورزی ایران بی خبر هستند و یا عامدانه و به دلیل کسب منافع خاص با طرح این مباحث درصدد انحراف ذهن مسئولان و تصمیم‌گیران کشور از ظرفیت‌های واقعی بخش کشاورزی در تصمیم سازی ها هستند.
 آنانی که معتقدند ۹۰ درصد آب قابل استحصال کشور در بخش کشاورزی هدر می‌رود به راستی از مسائل چرخه آب در کشاورزی بی اطلاع هستند. این گروه  استدلال می کنند که طبق آمار رسمی و کنتورهای موجود حدود ۶ درصد از آب مصرفی کشور در بخش خانگی و حدود پنج تا شش درصد هم در بخش صنعت مصرف می شود و الباقی آب قابل استحصال کشور در بخش کشاورزی مصرف که البته با توجه به حجم تولید بخش، به زعم ایشان آب هدر می‌رود و طبیعتاً با این استدلال، منطق ایشان برای به تعطیلی کشاندن کشاورزی درست و خدشه ناپذیر است. البته هیچ عقل سلیمی هم حکم نمی‌کند با مصرف حدود ۸۸ میلیارد متر مکعب آب تنها برای ۳۵ میلیون نفر غذا تولید کرد و این عملکرد واقعاً ضعیف و غیرقابل دفاع است، اما واقعیت چیست؟ چرا همه گناه ها به گردن کشاورزان است؟ آیا تاکنون بررسی شده سهم کشاورزان از این نابسامانی و اسراف عظیم- به فرض درست بودن -چقدر است و سهم حاکمیت چقدر؟
واقعیت این است که سهم بخش کشاورزی هیچ وقت از آب قابل استحصال کشور به اعداد و ارقامی که آقایان  می‌گویند نرسیده و احتمالاً هم هرگز نخواهد رسید. آقایان آب جاری رودخانه‌ها، آب پشت سدها و سیلاب‌ها، چاه‌های غیر مجاز مورد استفاده در کارخانه‌ها و ویلاها، هدر رفت شبکه‌های انتقال و توزیع و بخش‌هایی از آب پشت سد که برای تولید برق در فصل غیر ضرور رها می‌شود رو جزء آب مصرفی کشاورزان قلمداد می‌کنند در حالی که واقعیت اینگونه نیست. در مقطعی که به اصطلاح "نهضت سد سازی" در ایران با پول  نفت فرا گیر شد و دهها سد بزرگ و کوچک ساخته شد همه از این سدها به عنوان پشتیبانی از کشاورزی و تأمین آب مورد نیاز بخش به جهت تحقق شعار "کشاورزی محور توسعه"در برنامه‌های توسعه آن زمان یاد می‌کردند. هزاران میلیارد ریال نیز در این راه هزینه شد. سدها یکی پس از دیگر در حجم ها و انواع مختلف در جای جای کشور قد علم کرد و دریاچه‌های پشت آن‌ها آبگیری شد، اما زهی خیال باطل. چرا که ما یاد نگرفته‌ایم اول فکر کنیم و بعد عمل کنیم، بلکه برعکس و به قول معروف به سبک "راه بنداز، جا بنداز" عمل می کنیم. یعنی چه؟
یعنی سد ساخته شد،آبگیری شد تازه فهمیدیم آب سد بدون کانال‌های انتقال به دست کشاورز نمی رسد!! قسمت بد ماجرا این بود که به دلیل عدم انجام عملیات آبخیزداری در اراضی بالا دست سدها "نهضت سد سازی" باعث شد چاهها و قنات‌های کشاورزان یکی پس از دیگر فرو کش کند و اینجا بود که قصه حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق رنگ و بویی تازه گرفت و سفره های زیر زمینی هر روز بساطشان از آب تهی تر و به تبع آن کشاورزان کم اثر  تر شدند. قسمت دردناک ماجرا هم آنجا بود که کشاورزان در پایاب سدهای پر از آب به دلیل نبود کانال های انتقال اصلی و یک و دو و ایضاً کانال های سه و چهار فرعی که آب حجمی را تحویل کشاورزان می دهد؛ مجبور به کشت دیم می شدند و سدهای گران قیمت آن "نهضت" تبدیل شد به "سراب کشاورزان".
این در حال است که وقتی" نهضت سد سازی" به این نقطه  رسید، زخم کشاورز عمیق‌تر شد. چرا که سراب به کشاورز نشان داده شد، چاهها، قنات ها و سفره های زیر زمینی اش از آب تهی شد، به کشت دیم مجبور شد و گفته شد حال اگر میخواهی "آب" به سر مزرعه برسد پول بده تا کانال های چندگانه انتقال ساخته شود. ولی کشاورز مظلوم ما که پول نداشت با کلی منت وادار به اخذ تسهیلات شد، اما این پایان کار نبود و نیست چرا که اولاً گرفتن تسهیلات خود مثنوی هفتاد من کاغذ است. در ثانی سرعت عملیات اجرایی پایین و تازه تبلیغ برای استفاده از سیستم های نوین آبیاری نیز آغاز شد. همزمان چاهها باید برقی می‌شد. اراضی تسطیح نوسازی و زهکشی می‌شد و در کنارش مکانیزاسیون نیز باید توسعه می یافت که البته و صد البته همه این موارد برای "کشاورزی اقتصادی" از نان شب هم واجب‌تر است. ولی ایراد کار آنجا بود که کشاورز برای هر کدام از موارد ذکر شده یا باید پول می داشت و یا اگر پول نمی داشت که اکثریت نداشتند از طریق دریافت تسهیلات باید به نقطه آب می رسیدند!!
 اینکه در اقتصاد رانتی، حجره‌ای و کم عمق و مبتنی بر دلالی و سلف خری ما، کشاورز از کجا باید توان دریافت و باز پرداخت تسهیلات چندگانه را می داشت و هنوز هم داشته باشد از جمله دلایلی است که نشان می دهد چرا کشاورزان یک به یک کوچ و حاشیه نشینی و کارگری را به آقایی در مزرعه ترجیح دادند. بماند که از اساس برای خود انسان کشاورز و آینده و بازنشستگی و دوران فترتش اندیشه ای نشده بود و هنوز هم نشده است. این چنین شد که امروز با آمار بیش از ۳۵ هزار روستای خالی از سکنه روبرو هستیم. اگر تعداد خانوار هر روستا تنها ۳۰ خانواده باشد و هر خانواده تنها ۵ عضو داشته باشد ، با کوچ یک میلیون و ۵۰ هزار خانواده وبه عبارتی ۵ میلیون و ۲۵۰ هزار نفره روستائیان به شهر ها مواجه هستیم. این بدان معناست که یک میلیون و ۵۰ هزار خانواده مولد و تولید کننده تبدیل شدند به ۵ میلیون و۲۵۰ هزار مصرف کننده، حاشیه نشین، جویای‌کار، مسکن و طبیعتاً گسترش ناهنجاری‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و امنیتی به دلیل آشنا نبودن با مناسبات شهر نشینی و البته مورد سوءاستفاده قرار‌گرفتن توسط شهرنشینان به دلیل نیازمند بودن آنها و صد البته که اعداد و ارقام روستائیان کوچ کرده به شهر بسیار بزرگتر از این جامعه آماری ارائه شده است.
حال پرسش اساسی این است که آیا کشاورزی و کشاورزان ما در تأمین نیازهای اساسی کشور ناتوان هستند و یا یک بی‌تدبیری و سوءمدیریت، کشاورزی را به این ورطه کشانده است؟ آیا کشاورزان و کشاورزی ما آب را هدر می‌دهند و یا حاکمیت زیر ساخت های اساسی و بدیهی را تأمین نکرده است؟ میلیاردها متر مکعب آب رودخانه هایی که به دلیل نبود ایستگاه های پمپاژ ویا میلیاردها متر مکعب سیلاب هایی که به دلیل نپرداختن به آبخیزداری و آبخوان‌داری و همچنین دهها میلیارد متر مکعب آب پشت دریاچه سدها که به دلیل نبود کانال های چند گانه انتقال به دست کشاورز و مزرعه اش نمی رسد، چگونه مصرفش به پای کشاورز و تلفات آب در بخش کشاورزی نوشته می شود؟ آیا انصاف است که کشاورز را به "جرم ناکرده" متهم کنیم و با چماق ناتوانی تأمین نیاز های داخل، خواهان برچیده شدن بساطش و تأمین نیازها از طریق واردات با پول نفت آن هم در زمانه تحریم ها شویم؟
 البته که این نوشتار منکر کشاورزی سنتی و مصرف بی رویه آب نیست. ولی انصاف و واقعیت این است که ما به کشاورزمان چه داده‌ایم و اکنون از آنها چه مطالبه می‌کنیم؟ کدام کارشناسی است که ندادند اگر مزارع و باغ های کشور به سیستم های نوین آبیاری مجهز شود مصرف آب در مزارع تا ۷۵ درصد در آبیاری بارانی و تا ۹۰ درصد در آبیاری قطره‌ای کاهش می‌یابد و عملکرد تولید حداقل تا ۵۰ درصد افزایش می‌یابد؟ کدام کارشناسی است که نداند حجم تولید حدود ۴۵۰ هزار هکتار مزارع سبزی وصیفی که دست برقضا به آب فراوانی نیاز دارد را می‌توان در ۴۵ هزار هکتار گلخانه بدست آورد؟ کدام کارشناسی می‌تواند منکر تأثیر تجهیز و نوسازی و یکپارچه سازی و تسطیح اراضی در افزایش تولید و هم چنین مصرف بهینه آب شود؟ کما این که مگر می توان منکر تاثیر حداقل ۳۰ درصدی پوشش انهار سنتی در افزایش عملکرد بهینه آبیاری شد؟ و یا مگر می توان نقش مکانیزاسیون و خاک ورزی را در افزایش تولید انکار کرد؟ اما آیا انجام این همه عملیات خوب و مؤثر در تولید با کیفیت و کمیت و استفاده بهینه و حداکثری آب، وظیفه کشاورز است؟آیا تأمین و تجهیز زیر ساخت‌های اساسی وظیفه حاکمیت است یا کشاورز؟ آیا داده و ستانده جزء مولفه های اساسی اقتصاد نیست؟ در این رابطه دو سویه حاکمیت به کشاورز ایرانی  چه داده که انتظار ستانده حداکثری دارد؟البته آنچه در این نوشتار امد تنها و تنها بخشی از وظایف حاکمیت در قبال تولید پایدار و اقتصادی است. مسائل دیگری که  در حوزه قاعده‌گذاری، راهبری و نظارت می باشد در اینجا به دلیل نبود مجال کافی به چالش کشیده نشد. همانطور که مباحث مربوط به آب‌های زیرزمینی و حتی تجدیدپذیر، تقویم و تقویت کشت دیم، احیاء مراتع و حتی استفاده از آب‌های آزاد جهت تولید غذا در این نوشتار مورد بحث قرار نگرفت. همانگونه که به بحث اولویت آبخیزداری و آبخوان‌داری بر سدسازی و اولویت طرح‌های بیولوژیکی بر رفتارهای مکانیکی نیز در اینجا مجال طرح پیدا نکرد. همانگونه که نگاه چرخه ای به آب و  طبیعت هم بسیار مهم است و اگر از حقابه کشاورزی کم شود مفهومش این است که  جلوی توسعه پوشش گیاهی گرفته می شود  و شاید در کوتاه مدت _و سال‌های پرآب_ ارزش افزوده بیشتری از این رهگذر ایجاد شود ولی با تغییر کاربری منابع آب از کشاورزی به صنعت و خانگی، کشور  وارد چرخه تخریب محیط زیست می گردد که ظهور پدیده ریزگردها در چندسال اخیر یکی از نمونه های ان است که نابودی هور العظیم در ایجاد ریزگرد ها در جنوب کشور نقشی غیر قابل انکار داشته است و در این جا مجال طرح و بحث پیدا نکرد.و البته مباحث دیگر که در مجال مناسب به آنها به تفصیل پرداخته خواهد شد.
آنان که امروز" زمزمه شوم" تعطیلی کشاورزی را و تأمین نیازها از طریق واردات را نجوا می کنند بی‌خبرانی هستند که منافع شخصی، حزبی و لحظه‌ای را بر منافع ملی و اقتصاد پایدار و خود اتکا ترجیح می‌دهند و منطق اقتصاد مقاومتی را درک نکرده اند.این در حالیست که کشاورزی و کشاورزان ایرانی در صورت ایجاد زیر ساخت های مناسب و ارائه الگوهای کشت مناسب قادر هستند حداقل غذای ۲۵۰ میلیون نفر را تأمین کنند، اما آیا حاکمیت و تصمیم سازان عرصه سیاست و اقتصاد عزمی برای دست یازیدن به این حجم از تولید و تأمین اشتغال پایدار و مولد و افزایش صادرات و درآمد حاصل از تولید ناخالص ملی را به همراه معکوس شدن جریان مهاجرت و به تبع آن کاهش ناهنجاری های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را از طریق تأمین زیر ساخت های کشاورزی دارندیا خیر؛ پرسشی است که پاسخ آن را در مزارع نمی توان جست و باید در کانون های قدرت و سیاست به دنبال ان گشت!!و این هم از بد شانسی های کشاورزی است که مهمترین تصمیمات در مورد این بخش توسط افرادی گرفته می شود که یا اساسا از کشاورزی و نیازهای آن بی خبر هستند و یا تنها در محافل دانشگاهی با کشاورزی اشنا شده و به گرفتن اطلاعات از تعداد محدودی کارشناس خاص بسنده می کنند.
گفت جسته ایم ما یافت می نشود
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
کد خبر ebb952afb6e446588e40beea81e6555a

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • azimi ۰۸:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۵
    0 0
    با سلام شما را به مشارکت در بحث اجتماعی خود دعوت می کنم. با تشکر عظیمی
  • azimi ۱۹:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۶
    0 0
    با سلام و پوزش آدرس پایگاه را فراموش کردم. www.msfs.ir