فود پرس - در پی اظهارات عیسی کلانتری در خصوص خودکفایی در بخش کشاورزی به عنوان "خودکفایی درکشاورزی مزخرف است" بهبود سعیدی کیا از دبیران اقتصادی خبرگزاری فارس در یادداشتی به اظهارات وی پاسخ داده است.

به گزارش فودپرس متن کامل این یادداشت به شرح زیر است.

در حالی که تأکید مقامات ارشد کشور بر سیاست خودکفایی به ویژه در تولید غذا و کشاورزی است اما بعضی از مدیران سابق که اخیراً هم سِمت‌های مشاوره در دولت گرفتند مرتب بر بوق مخالف خودکفایی می‌نوازند.
خبرگزاری فارس: توان تولید غذای ۱۰۰ میلیون نفر با بارندگی موجود/ خودکفایی مزخرف است یا مدیریت برخی افراد؟

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی که از همان ابتدا توسط مردم انقلابی سر داده شد و در زمان بنیانگذار انقلاب اسلامی و حتی در زمان مقام معظم رهبری نیز بر آن تکیه شده شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است که یکی از مصادیق استقلال، خودکفایی در تولید غذای مردم است که گندم در حال حاضر، قوت غالب جامعه 78 میلیونی ایران اسلامی به شمار می‌آید.

امام خمینی (ره) پیش از ورود به ایران در بهمن 57 ، اشاره‌ای داشتند که کشوری که نتواند غذای خود را تأمین کند، نمی‌تواند استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز داشته باشد، بر این اساس کشاورزان مسلمان ایرانی به فرمان امام، به سمت تولید گندم رفتند و چنان کاشته شد که کسی برای جمع کردن گندم نبود و پس از تشریف‌فرمایی امام در زمان برداشت محصول در یک حرکت جهادی دستور دادند مردم شهرنشین برای جمع‌آوری محصول گندم کشاورزان روستایی به کمک بشتابند که این دستور پایه‌ای برای تشکیل نهاد انقلابی جهاد سازندگی شد.

بر این اساس از استاد دانشگاه گرفته تا جامعه ائمه جمعه مساجد تهران و حتی مردم عادی، دانش‌آموزان، دانشجویان و سایر اقشار به صورت داوطلبانه و رایگان به کمک کشاورزان روستایی شتافته و گندم آنها را جمع‌آوری کردند و خودکفایی گندم در یک جهاد عمومی به واقعیت پیوست، اما بعد از آن و به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی تفکری در اقتصاد کشور حاصل شد که اکثر فارغ‌التحصیلان تحصیل‌کرده غرب همان تفکر غربی را می‌خواستند در ایران پیاده کنند، اما در عمل نتوانستند و تفکر آنها به شکست منجر شد.

بر اساس آموزه‌های این افراد باید تقسیم کار عمودی در سطح بین‌المللی روی دهد و در یک اقتصاد فانتزی، انتزاعی و فضای ذهنی گفته می‌شود که هر کشور دنبال تولید کالایی برود که در آن مزیت نسبی دارد و وارد تولید کالاهای دیگر نشود.

بر اساس این تفکر، کشور جمهوری اسلامی ایران که از نظر جغرافیایی در یک محیط خشک و نیمه خشک قرار دارد و بخش اعظم آن به ویژه از مرکز به سمت جنوب در کنار خط استوا قرار دارد، به خاطر نداشتن مزیت نسبی در تولید گندم و محصولات دیگر مانند جو و ذرت نباید مبادرت به تولید این محصولات شود و همه اینها را از خارج وارد کند و به جای آن باید به فعالیت باغداری بپردازد.

حدود 18 میلیون هکتار زمین قابل کشت کشور با 3.2 میلیون نفر بهره‌بردار ایرانی نشان می‌دهد، میانگین برخورداری هر کشاورز از زمین کشاورزی 5.6 هکتار است، برای اقتصادی کردن کار و تولید کشاورزی و دامداری باید عملکرد در واحد سطح موجود افزایش یابد، نیازی نیست کشاورزان خرده پا حذف شوند تا از محل افزایش میانگین زمین هر بهره‌بردار عملکرد اقتصادی آنها افزایش یابد.

تجربه زندگی 7 هزار ساله ایرانیان در همین منطقه موجود نشان داده است، عمده زندگی مردم از کشاورزی و دامپروری گذشته و گندم به عنوان غذای اصلی ایرانیان که تاریخ هم نشان می‌دهد، اولین بار گندم در خاورمیانه کشت شده و به عنوان غذای انسان قرار گرفته است، این تفکر تقسیم کار عمودی را به صورت نسبی زیر سؤال می‌برد.

کسانی که 13 سال در مدیریت وزارت کشاورزی کشور به ویژه در دوره سازندگی قرار داشتند، همین تفکر تقسیم عمودی کار را دنبال می‌کردند و می‌گفتند کشاورزی با بیل و کلنگ نمی‌شود و باید کشاورزان خرده‌پا دست از کار کشاورزی بردارند و به جای آن کشاورزی مدرن و با کشاورزان در حد 20 هزار هکتاری - همانند آنچه در قاره پهناور اقیانوسیه وجود دارد- تبدیل شود و فقط کشاورزی به سمت تولید به صورت کشت و صنعت و با کشاورزان پولدار و پیشرفته حرکت کند که این تفکر در عمل با واقعیت جامعه ناسازگار است.

عمده روستاییان کشور که به شغل کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند، در عمل با کار خود چنین تفکری را زیر سؤال برده‌اند.

البته ناگفته نماند اثر این تفکر در سیاست‌های اجرایی پیدا شده و در حالی که ترکیبی از جمعیت کشور در ابتدای انقلاب اسلامی 70 درصد روستایی و 30 درصد شهری بود، امروز با گذشت 36 سال و با سیاست‌های نادرست و نیز عدم توجه به درآمد روستاییان این نسبت دقیقاً برعکس شده و در حال حاضر 70 درصد جمعیت شهری و مصرف‌کننده مواد غذایی و 30 درصد روستایی و تولیدکننده مواد غذایی و کشاورزی شده‌اند.

برخی مدیران ایرانی هر روز دچار تب یک کار می‌شود، یک روز تب سدسازی در کشور گل می‌کند و همه به سمت ساختن سدهای بزرگ می‌روند، بدون اینکه مطالعات اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی و زیست محیطی قبل و بعد از سدسازی به صورت کامل انجام شده باشد.

اثرات ساختن یک سد بزرگ به درستی از نظر اجتماعی، فرهنگی، کشاورزی، انرژی و حتی تغییر بافت جمعیتی و مهاجرت باید در نظر گرفته شود.

در نتیجه سدهای بزرگ با ظرفیت بیش از 700 میلیون مترمکعب ساخته شده و بعضی از سدها تا حد 1.5 میلیارد مترمکعب آب ذخیره می‌کنند که این سدها علاوه بر اینکه محیط زیست بالا و پایین سد را تغییر می‌دهد، باعث تغییر آب و هوایی شده و در پایین‌دست این سدها به خاطر اینکه کارهای انتقال آب و شبکه‌های فرعی 2 و 3 و 4 انتقال آب به مزارع انجام نمی‌شود و سدها اصولاً با هدف تولید برق احداث شدند و نه هدف نگهداری آب برای کشاورزی در نتیجه باعث خشک شدن چاه‌های آب کشاورزان در پایین‌دست شده و به ناچار روستاها و شهرهای پایین این سدها از جمعیت خالی می‌شود و این به سوءمدیریت کسانی برمی‌گردد که دچار تب‌زدگی سدسازی در یک برهه از زمان شد.

حال آن افراد که سمت مشاوره در معاونت اول ریاست جمهوری پیدا کرده و مسئول آباد کردن دریاچه ارومیه شده‌اند، با تفکر فانتزی و آمریکا رفته خود می خواهند نسخه آباد شدن دریاچه ارومیه را بدهند و بلکه بالاتر از آن می‌گویند، باید 50 میلیون نفر از ایران 78 میلیونی کوچ کنند تا برای بقیه زندگی خوبی فراهم شود، این افراد دقیقاً برخلاف سیاست‌های کلی نظام و به ویژه در بخش جمعیت که از سوی مقامات ارشد نظام اعلام شده با همین جغرافیای کشور باید جمعیت حداقل به 150 میلیون نفر برسد.

اگر آقایان مدیریت کردن بلد نیستند، لازم نیست، تفکر آزمایش شده و شکست خورده قبلی خود را دوباره بلغور کنند و به مردم بدهند، اگر عده‌ای نمی‌توانند از آب موجود به درستی استفاده کنند و مدیریت آب و خاک و سدسازی، آبخیزداری، کشاورزی و جمعیت‌داری را انجام دهند، چرا نسخه می‌دهند 50 میلیون نفر از کشور بیرون بروند. لازم نیست  این همه از کشور بروند، فقط آنهایی که در غرب تحصیل کرده‌اند و دل در گرو غرب دارند، بروند و دست از سر مردم بردارند آنگاه خود مردم می‌دانند چگونه کشاورزی کنند و چگونه دامداری کنند، همانطور که در 7 هزار سال قبل این کار را کردند آن زمان‌ها نه تحصیلکرده غربی بود و نه دکترای کشاورزی که حتی یک کلمه در مورد معجزه طبیعت یعنی قنات و کاریز ایرانی نخوانده‌اند.

آقایان اگر ادعای مسلمانی می‌کنند، یک سری به قرآن مجید بزنند خداوند در سوره مبارکه نازعات می‌فرماید: «والارض بعد ذلک دحیها، اخرج منها ماءها و مرعیها و الجبال أرسها، متاعاً لکم و للأنعامکم : زمین را پس ازآن گسترانیدیم، از آن زمین آب و سبزه رویاندیم، تا کالا و خوراک برای شما انسانها و چهار پایان تان باشد» آیه 30 تا 33 و سپس در رورق بعدی قرآن و سوره بعد از آن سوره عبس آمده است: « فلینظر الانسان الی طعامه، انا صببنا الما صبا، ثم شققنا الارض شقاً، فأنبتنا فیها حباً، و عنباً و قضبا، و زیتونا و نخلا، و حدائق غلبا، و فاکهة و ابا، متاعاً لکم و لأنعامکم : پس انسان به طعامش بنگرد، جریان از این قرار است، ما آب از آسمان فرو فرستادیم، چه ریزشی!، سپس زمین را شکافتیم ، چه شکافتنی!، درآن زمین دانه رویاندیم، انگور و درخت و نیشکر، زیتون و نخل خرما، و باغهای بهم پیچیده آفریدیم، و میوه های فراوان آفریدیم، اینها همه کالا و خوراکی برای شما ادمها و چهارپایانتان است» آیات 24 تا 32 عبس.

در آیات شریفه بالا آمده است که جریان آب از آسمان و به وسیله خداوند فرستاده شده و به وسیله این آب خوراک انسان متاعا لکم و خوراک دام و للأنعامکم فراهم شده است و در دو سوره پشت‌سر هم به روشنی بیان شده است و اگر خداوند در یک سرزمین انسان می‌آفریند خوراک او و چهارپایان مورد نظر او را هم به تناسب می‌آفریند، نیازی به آب زیر زمینی با چاه عمیق هم نیست، اما اگر کارگزاری و یا مدیری نتوانست مدیریت کند، مرتب بهانه می‌آورد که چرا خشکسالی شده و نمی‌توان غذای جمعیت را تهیه کرد، بنابراین باید خودکفایی را بی‌خیال شد و به مدد دلارهای نفتی خوراک مردم و خوراک دام را از خارج وارد کنیم.

آیا این تفکر درست است؟ آیا با آرمان‌های انقلاب اسلامی که همان استقلال در تولید غذا و استقلال اقتصادی بود و آیا با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی که از جانب مقام معظم رهبری اعلام شده سازگاری دارد؟ امروزه همه کارشناسان اعتقاد دارند بهره‌وری آب در بخش کشاورزی در ایران بین 35 تا 37 درصد است در حالی که می‌توان این بهره‌وری را تا نزدیک 100 درصد اضافه کرد آیا نمی‌توان با مدیریت درست همین آب موجود را صرفه‌جویی کرد؟

در حال حاضر با وجود همه خشکسالی‌هایی که گفته می‌شود میزان بارندگی به طور متوسط در گستره جغرافیای یک میلیون و 648 هزار کیلومترمربع ایران به طور متوسط 223 میلی متر در سال است که حجم این آب حدود 367 میلیارد مترمکعب در سال می‌شود که آب قابل بهره‌برداری و استحصال حدود 110 میلیارد مترمکعب است که از این رقم حدود 10 میلیارد مترمکعب در بخش آشامیدن و صنعت و شهری استفاده می‌شود و 100 میلیارد مترمکعب در بخش کشاورزی استفاده می‌شود.

اگر این آب به درستی استفاده شود می‌توان با آن دست کم صد میلیون تن محصول کشاورزی و دامی تولید کرد که این رقم به راحتی جوابگوی غذای صد میلیون نفر جمعیت انسانی و خوراک 120 میلیون واحد دامی موجود در کشور را می‌دهد، اما اگر عملکرد در واحد سطح پائین است و برخی مدیران روش مدیریت کردن بلد نیستند، طبیعت چه تقصیری دارد و مردم چه تقصیری دارند!

به قول یکی از استادان دانشگاه تهران که یک زمانی معاون وزیر جهاد کشاورزی بود، باید عملکرد در واحد سطح در زمینه‌های خرد کشاورزان را افزایش داد همان گونه که عده‌ای از کشاورزان پیش‌رو از هر هکتار زمین آبی گندم 12 تن و از گندم دیم تا 7 تن برداشت می‌کنند، اما متوسط آبی کشور 6 تن و متوسط دیم کشور 2 تن در هکتار است آیا نمی‌توان فقط با انتقال تجربه کشاورزان نمونه به سایر کشاورزان این عملکرد در واحد سطح را افزایش داد؟

بنابراین اگر مدیریت کشاورزی با مدیریت منابع آب در وزارت نیرو و مدیریت محیط زیست و مدیریت واردات و صادرات در وزارت صنعت به صورت یکپارچه و هماهنگ باشد، اصلاً نیازی به مهاجرت دادن جمعیت نیست و با مدیریت کردن واحدهای کوچک بهره‌برداری کشاورزی و افزایش بهره‌وری متناسب با شرایط کشور می‌توان خودکفایی در تولید گندم، گوشت و خوراک دام ایجاد کرد و نیازی به کوچ دادن مردم و یا واردات گندم و خوراک دام نیست، فقط کافی است مدیریت متناسب با شرایط کشور اعمال شود.

بهبود سعیدی کیا
کد خبر dae3b65e13c8487183af0595e13a7c81

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 12 =